گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سهراب سپهری:دستی افشان ، تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد ، هر قطره شود خورشیدی

❈۱❈
دستی افشان ، تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد ، هر قطره شود خورشیدی
باشد که به صد سوزن نور ، شب ما را بکند روزن روزن.
❈۲❈
ما بی تاب ، و نیایش بی رنگ . از مهرت لبخندی کن ، بنشان بر لب ما
باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو. ما هسته پنهان تماشاییم.
❈۳❈
ز تجلی ابری کن ، بفرست ، که ببارد بر سر ما باشد که به شوری بشکافیم ، باشد که ببالیم و
به خورشید تو پیوندیم. ما جنگل انبوه دگرگونی.
❈۴❈
از آتش همرنگی صد اخگر برگیر ، برهم تاب ، برهم پیچ : شلاقی کن ، و بزن بر تن ما
باشد که ز خاکستر ما ، در ما، جنگل یکرنگی بدر آرد سر.
❈۵❈
چشمان بسپردیم ، خوابی لانه گرفت. نم زن بر چهره ما
باشد که شکوفا گردد زنبق چشم ، و شود سیراب از تابش تو ، و فرو افتد.
❈۶❈
بینایی ره گم کرد. یاری کن ، و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد که تراود در ما ، همه تو. ما چنگیم: هر تار از ما دردی ، سودایی.
❈۷❈
زخمه کن از آرامش نامیرا ، ما را بنواز باشد که تهی گردیم ، آکنده شویم از والا نت
خاموشی. آیینه شدیم ، ترسیدیم از هر نقش.
❈۸❈
خود را در ما بفکن. باشد که فرا گیرد هستی ما را ، و دگر نقشی
ننشیند در ما. هر سو مرز، هر سو نام.
رشته کن از بی شکلی ، گذران از مروارید زمان و مکان
باشد که بهم پیوندد همه چیز ، باشد که نماند
❈۹❈
مرز، که نماند نام. ای دور از دست ! پر تنهایی خسته است.
گه گاه ، شوری بوزان باشد که شیار پریدین در تو شود خاموش.

فایل صوتی شرق اندوه نیایش

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها